نوشته شده توسط : کیانا
با چشمانی برافروخته چون چشم فرشتگان

به بستر تو باز خواهم گشت

و از میان سایه ها به تو خواهم رسید :

صدایی نخواهی شنید .

بر پوست تاریک ات ، بوسه های من

سردتر از مهتاب خواهد بود :

نوازش های ماری پیچنده به دور گوری گشوده .

هنگامی که سپیده سر زند

کسی را کنارت نخواهی یافت :

آن جا تمام روز خالی و سرد است .

دیگران با اشتیاق بر زندگی ات ، بر جوانی ات سایه می افکنند :

من جایم را به ترس می دهم .



:: بازدید از این مطلب : 728
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : شنبه 6 مهر 1388 | نظرات ()